پر ملالی

لغت نامه دهخدا

پرملالی. [ پ ُ م َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرملال.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی پر ملال

جمله سازی با پر ملالی

ملالی داشتی تا بود شاه عادلت حامی چو او رفت از میان انگیز ظلم و بی ملالی کن
ملالی جویا جوانترین عضو پارلمان یا ولسی جرگه افغانستان است که تعلیق شده روزگاری را، هم در پاکستان و هم در ایران پناهنده بوده‌است.
آیینهٔ من ریختهٔ رنگ ملالی‌ست بالیدهٔ چینی چو مه از چین هلا‌لم
ملالی جویا به کمک نویسنده ضد جنگ کانادایی به نام دریک اوکیفی، کتاب بیوگرافی‌اش را تحت عنوان «زنی در بین جنگسالاران: داستان فوق‌العاده زنی که جرئت کرد صدایش را بلند کند» به زبان انگلیسی انتشار داده‌است.
عیش‌ها می‌کنم ار خون خوریم فصل بهار بس که از ساغر می بی تو ملالی دارم
امشب از دولت می دفع ملالی کردیم این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حیاط
حیاط
فاب
فاب
راه و رسم
راه و رسم
اوشاخ
اوشاخ