نقد سرمایه داری

نقد سرمایه‌داری یکی از مباحث اصلی در علوم اجتماعی و اقتصادی است که از دیرباز توسط اندیشمندان مختلف مطرح شده است. این نقدها به‌ویژه در آثار کارل مارکس و توماس پیکتی به‌صورت برجسته‌ای بیان شده‌اند. در ادامه، به بررسی نقدهای این دو اندیشمند به سرمایه‌داری می‌پردازیم:

نقد سرمایه‌داری از منظر کارل مارکس

کارل مارکس در آثار خود، به‌ویژه در کتاب «سرمایه»، به تحلیل و نقد نظام سرمایه‌داری پرداخته است. وی معتقد بود که در این نظام، ارزش کالاها نه از طریق مصرف آن‌ها، بلکه از طریق کار انسان‌ها تولید می‌شود. این مفهوم که به «نظریه ارزش کار» معروف است، پایه‌گذار تحلیل‌های مارکس در مورد استثمار کارگران است. او استدلال می‌کرد که سرمایه‌داران با پرداخت دستمزد کمتر از ارزش واقعی کار، ارزش اضافی را به‌عنوان سود خود تصاحب می‌کنند. این فرآیند منجر به تمرکز ثروت در دست اقلیتی از جامعه و افزایش نابرابری‌های اقتصادی می‌شود.

علاوه بر این، مارکس به پدیده «خودبیگانگی» در نظام سرمایه‌داری اشاره می‌کند. وی معتقد بود که کارگران در این نظام، از محصول کار خود بیگانه می‌شوند؛ زیرا آنچه تولید می‌کنند، نه متعلق به آن‌ها، بلکه در اختیار سرمایه‌داران قرار می‌گیرد. این امر باعث می‌شود که انسان‌ها از ذات انسانی خود دور شوند و در شرایطی غیرانسانی به کار بپردازند.

نقد سرمایه‌داری از منظر توماس پیکتی

توماس پیکتی، اقتصاددان فرانسوی، در کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم»، به تحلیل نابرابری‌های اقتصادی در دوران معاصر پرداخته است. او با استفاده از داده‌های تاریخی و آماری، نشان می‌دهد که در قرن بیست و یکم، نرخ بازده سرمایه (r) از نرخ رشد اقتصادی (g) پیشی گرفته است. این وضعیت منجر به افزایش تمرکز ثروت در دست اقلیتی از جامعه و گسترش نابرابری‌های اقتصادی می‌شود.

پیکتی همچنین به نقد ایدئولوژی‌های نولیبرالی پرداخته و آن‌ها را عامل تشدید نابرابری‌ها می‌داند. او معتقد است که سیاست‌های کاهش مالیات برای ثروتمندان و کاهش نقش دولت در اقتصاد، به نفع سرمایه‌داران تمام شده و به افزایش شکاف طبقاتی منجر شده است. پیکتی پیشنهاد می‌کند که برای مقابله با این وضعیت، باید سیاست‌های مالیاتی پیشرفته‌تری را در پیش گرفت و بر لزوم بازتوزیع ثروت تأکید می‌کند.

مقایسه و نتیجه‌گیری

در حالی که مارکس نقد خود را بر اساس تحلیل روابط تولید و استثمار کارگران در نظام سرمایه‌داری بنا نهاده است، پیکتی بر اساس داده‌های آماری و تاریخی به تحلیل نابرابری‌های اقتصادی در دوران معاصر می‌پردازد. هر دو اندیشمند بر لزوم توجه به نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی تأکید دارند، اما رویکردهای آن‌ها در تحلیل و پیشنهاد راه‌حل‌ها متفاوت است. در نهایت، نقد سرمایه‌داری از منظر این دو اندیشمند، به‌ویژه در زمینه‌های استثمار کارگران و نابرابری‌های اقتصادی، همچنان موضوعی مهم و مورد توجه در مباحث اقتصادی و اجتماعی است.

دانشنامه عمومی

انتقاد از سرمایه داری از ابراز مخالفت با اصول سرمایه داری به طور کلی تا ابراز مخالفت با نتایج خاص از سرمایه داری را در بر می گیرد.
نقد سرمایه داری از رویکردهای مختلف سیاسی و فلسفی از جمله دیدگاه های آنارشیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی، مذهبی و ناسیونالیستی ناشی می شود. برخی معتقدند که غلبه بر سرمایه داری فقط از طریق انقلاب امکان پذیر است در حالی که برخی دیگر معتقدند که تغییرات ساختاری می تواند به آرامی و از طریق اصلاحات سیاسی رخ دهد. برخی از منتقدان بر این باورند که در سرمایه داری شایستگی ها و نکات مثبتی وجود دارد و مایلند آن را با نوعی از کنترل اجتماعی، معمولاً از طریق مقررات دولتی ( مانند جنبش بازار اجتماعی ) متعادل کنند.
در میان نقدهای سرمایه داری، انتقادهای شایع شامل این است که سرمایه داری ذاتاً استثمارگر، بیگانه کننده، ناپایدار و بی ثبات است و نابرابری اقتصادی گسترده ای ایجاد می کند. انتقادهای شایع دیگر شامل این است که در سرمایه داری انسان همانند یک کالا دیده می شود و ضد دمکراتیک است و منجر به فرسایش حقوق بشر و حاکمیت ملی می شود و در عین حال انگیزه هایی را برای امپریالیسم و گسترش طلبی و جنگ را تقویت می کند. منتقدانی نیز کار مزدی را با برده داری مقایسه کرده اند. برخی نیز از نقش نژادپرستی در سرمایه داری سخن به میان آورده اند.
در مقابل نیز پاسخ هایی به این انتقادات در منتقدان مکتب های اقتصادی چون مکتب اتریش دیده شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سرمایه داری در دنیای امروز یک پدیده نو و بی سابقه ای است که دو سه قرن از عمر آن بیشتر نمی گذرد، و یک پدیده اقتصادی و اجتماعی نوی است که محصول پیشرفت و ترقی تکنیک جدید است؛ از این رو مستقلاً به عنوان یک مسئله مستحدث باید از آن بحث شود.
فقهای عصر از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحث هایی کرده و می کنند ولی توجه ندارند که راس و رئیس مسائل مستحدثه خود سرمایه داری است، زیرا ابتدائاً چنین تصور می رود که سرمایه داری یک موضوع کهنه و قدیمی است که شارع اسلام برای آن حدود و موازینی مقرر کرده است؛ تجارت، اجاره، مستغلاّت، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکت ها، همه این ها سرمایه داری است که در اسلام برای آنها احکام و مقرراتی تعیین شده است، اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب این طور نیست؛ سرمایه داری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بی سابقه ای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد؛ همچنانکه تجارت در دنیای جدید سرمایه داری با تجارت ساده قدیم از لحاظ ماهیت ممکن است متفاوت باشد. این موضوع از لحاظ اصول علم اقتصاد باید مورد مطالعه قرار گیرد، زیرا ادعا می شود که سرمایه داری جدید یک نوع استثمار بیّن و اکل مال به باطلِ مسلّمی است، معامله ای است که یک طرف محصول زحمت کشیدن دیگری را مفت و مسلّم می خورد و می برد. در سرمایه داری جدید بحث در این نیست که سرمایه دار با انصاف است یا بی انصاف، بحث در این است که اگر سرمایه دار بخواهد حق واقعی کارگر را بدهد باید از سود مطلقاً صرف نظر کند، و همچو سرمایه داری هرگز در دنیا پیدا نخواهد شد، و اگر بخواهد سود ببرد، هر اندازه ببرد، دزدی و غصب است.
مشخِّص اصلی سرمایه داری جدید
مشخِّص اصلی سرمایه داری جدید (کاپیتالیسم) از سرمایه داری قدیم_و به طریق اولی از سوسیالیسم_ این است که سرمایه دار نیروی کار کارگر را برای فروش می خرد نه برای آنکه شخصاً به آن احتیاج دارد؛ با این نیروی کار، اضافه ارزش ایجاد می کند. اضافه ارزش که مولود نیروی کار کارگر است و طبعاً متعلق به خود او است همان سودی است که کارفرما می برد. این است که می گویند سرمایه داری جدید عین استثمار کارگر است.آنچه در قدیم به عنوان اجاره بود این بود که کارگر محصول کار یا نیروی کار خود را به دیگری که به آن احتیاج داشت می فروخت و آن دیگری نیز آن کالا را به قیمت واقعی بازاری می خرید، مثلاً او را مستخدم خانه خود یا دفتر خود قرار می داد، و یا به وسیله او دیوار خانه خود را بالا می برد، اما با نیروی کار او تجارت نمی کرد که مستلزم این باشد که به قیمتی بخرد و به قیمت بیشتری محصول آن را بفروشد. در مضاربه می توان گفت هم سرمایه کار می کند و هم عامل و هر کدام به حسب قرارداد سهم خود را می برند. در مزارعه نیز هم زمین عمل می کند و هم عامل و هر کدام سهم خود را می برند؛ و بالاخره صاحب پول یا زمین نمی خواهد نیروی کارگر را بخرد و محصول کار او را به قیمت بیشتر بفروشد (هرچند مضاربه و مزارعه در رژیم های غیر سرمایه داری نیز بنا بر اصول حضرات مورد خدشه قرار می گیرد (بلکه قبلاً گفتیم که اگر این اصل را قبول کنیم که ارزش مساوی کار است، اشیاء یک قیمت واقعی غیرقابل تغییری پیدا می کنند و فروش خانه به زیادتر از قیمتی که تمام شده، یا اجاره بهای آن بیشتر از قیمت خود خانه، جزء ارزش اضافی خواهد بود مگر اینکه برای عامل زمان هم ارزش قائل شویم.). در آینده ان شاء اللّه در این جهت بحث خواهد شد).برهانی که در این زمینه اقامه شده است مشتمل بر دو پایه است:۱. ارزش هرچیزی به واسطه مقدار کاری است که بر روی آن صورت گرفته است؛ یعنی اولاً مالیّت و ارزش به واسطه کار پیدا می شود؛ و ثانیاً مقدار و میزان ارزش تابع مقدار و میزان کاری است که روی یک کالا صورت می گیرد.۲. سودی که کارفرما می برد محصول کاری است که کارگر کرده و طبعاً به کارگر تعلق دارد. این سود، ارزش اضافی بر مزد است و بدون دلیل، سرمایه دار آن را به خود اختصاص داده است.مقدمه اول نظریه ای است که علمای مکتب اقتصاد کلاسیک امثال آدام اسمیت و ریکاردو آن را ابراز داشتند و کارل مارکس از آنها پیروی کرده است. ولی نظریه دوم یعنی نظریه ارزش اضافی ظاهراً از ابتکارات خود کارل مارکس است (هرچند می توان گفت که نظر دوم لازمه و نتیجه روشن نظر اول است).
منشأ ارزش
منشا ارزش: در باب ارزش چند جور می توان نظر داد:
← ذاتی بودن ارزش اشیاء
...