نفیر زن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نفیر زن
رسید ناله سعدی به هر که در آفاق هم آتشی زدهای تا نفیر میآید
کس را وقوف نیست بجز نی ز همدمان کز دست هجر کیست نفیر و فغان من
جو بنگریم همه ساله عالمی باشند ز چشم او به نفیر و زدست او به بلا
نفیر بلبلان نگذاشت خوردن چشم نرگس را شبی گر خواب اندر دیده آن ناتوان آمد
از غریو کوس و بانگ نای و غوغای نفیر رستخیز اندر خم طاق معلا افکنند
حیرانیم خموش کند ورنه پیش تو چندان کشم نفیر که حیران من شوی