ناخن بریدن

لغت نامه دهخدا

ناخن بریدن. [ خ ُ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) ناخن چیدن. ناخن گرفتن. ( از آنندراج ). بریدن ناخن. کوتاه کردن ناخن. رجوع به ناخن گرفتن شود:
از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد
عمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن.میرزابیدل ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیدن ناخن ناخن گرفتن

جمله سازی با ناخن بریدن

انگشتان دست به جز شست دارای سه استخوان جدا هستند که میان‌شان مفصل و ته‌شان ناخن جای دارد. انگشت شست به دلیل جا گرفتن در روبه‌روی دیگر انگشتان، مهم‌ترین انگشت در انجام فعالیت‌های دست می‌باشد و بریدن آن بیش از دیگر انگشتان موجب ناتوانی می‌شود.
به دندان رخنه در پولاد کردن به ناخن راه در خارا بریدن
درمان عمومی شامل بریدن بخش جداشده از بستر ناخن و خشک نگاه داشتن سطح زیر ناخن است. می‌توان از داروهای موضعی مثل تنتور ضدقارچ مایع که حاوی میکونازول است یا فلوکونازول خوراکی استفاده نمود. با توجه به اینکه بدنبال اونیکولیز فراوانی عفونت‌های ثانویه زیادتر می‌شود، تمیز نگاه داشتن ناخن قسمت مهمی از درمان است. غالباً در درمان از کورتیکواستروئیدهای موضعی استفاده می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال سنجش فال سنجش فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی