مفت باز

لغت نامه دهخدا

مفت باز. [ م ُ ] ( نف مرکب ) کسی که در قمار کلاه سرش برود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آدمی که در معامله بتوان به سهولت او را فریفت و کلاهش را برداشت. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). گول در معامله. آنکه مال خود را به آسانی از دست دهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

آن که مال خود را مفت از دست بدهد.

فرهنگ فارسی

کسی که در قمار کلاه سرش برود حریف گول در قمار.

جمله سازی با مفت باز

ای خواجه بیا به هیچ بفروشم ور مفت دهند باز نستانم
دل باز سراسیمه سیمین ذقنی شد مفتون شکرریزی شیرین سخنی شد
خاک بر فرق خیال پوچ اگر باز است چشم مفت امروپد این امروز بی‌فرداکنید
... بی‌شرف توِ دوزاری هستی، که به اسم اسلام هر زِرِ مفتی می‌زنی. در پایان هم جربزه اینو نداری کامنت و تگ هاتو باز بزاری تا مردم نظر بدن. ولی من کامنتم روباز می‌زارم تا مردم نظرشونو در مورد منو تو بدن...
ای شده مفتون به قول‌های فلاطون، حال جهان باز چون شده است دگرگون؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هول
هول
لاشی
لاشی
گرایش
گرایش
فال امروز
فال امروز