مرصع زبان

لغت نامه دهخدا

مرصعزبان. [ م ُ رَص ْ ص َ زَ ] ( ص مرکب ) کسی که دارای سخن زیبا و خوش آیند باشد. ( ناظم الاطباء ):
معلی کلام مصفی ضمیرم
ملمعبیان مرصعزبانم.طالب آملی ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خوش سخن رنگین کلام: معلی کلام و مصفی ضمیرم ملمع بیان و مرصع زبانم. ( طالب آملی )

جمله سازی با مرصع زبان

چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع را در کلاه مر زبان هفت کشور یافتند
زبان شکوهٔ جویا مرصع خوان شکر آمد چو یاقوت سرشکش شد نمایان بر زر رنگش
نیست شبنم اینکه تیغش را مرصع ساخته حرف شادابی گلشن بر زبان سوسنست