لغت نامه دهخدا
لب جستن. [ ل َ ج َ ت َ ] ( مص مرکب ) علامت تفأل و شگون چون جهیدن چشم و جز آن. ( از مجموعه مترادفات ص 229 ).
لب جستن. [ ل َ ج َ ت َ ] ( مص مرکب ) علامت تفأل و شگون چون جهیدن چشم و جز آن. ( از مجموعه مترادفات ص 229 ).
علامت تفال و شگون چون جهیدن چشم و جز آن.
💡 و نيز فرموده است: آرميدن در آغوش تنبلى و بطالت، دورى جستن از خوشبختى سعادتاست.
💡 آن قطره که در جستن آن دریا بود چون آنجا شد خود همه عمر آنجا بود
💡 وجه جستن چون بر اینمنوال دید ابن یمین گشت واجب آنکه بر رأی منیر آنها کند
💡 ولی سببِ خیالاتِ اکبر نه ترس است، نه دوری جستن از شهری که دخترِ خان در اوست.
💡 گاهى نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله ) براى تبرك جستن ازدحام مى شد(156).
💡 به جستن همچو نبض عاشقان آمد ز بیتابی به دستم خامه تار طب اللسان وصف یکران شد