لاحول و لاقوه ا

لغت نامه دهخدا

( لاحول و لاقوة ا••• ) لاحول و لاقوةالابا. [ ح َ ل َ وَ ق ُوْ وَ ت َ اِل ْ لا بِل ْ لاه ] ( ع جمله اسمیه ) یعنی نیست نیرو و قوّتی مگر خدای تعالی را. گاه در مقام اعتراض و نشان دادن عدم رضایت از امری به کار رود. رجوع به لاحول شود:
رزبان را به دو ابروی برافتاده گره
گفت لاحول و لاقوة الاباﷲ.منوچهری.مردان نه بخویشتن سپردند این راه
لاحول و لاقوة الاباﷲ.سعدی.

جمله سازی با لاحول و لاقوه ا

و لاحول و لاقوه الا بالله العلى العظيم اللهم اياك نعبد و اياك نستعين يا الله يا رحمنيارحيم يا احد يا صمد يا اله محمد اليك نقلت الاقدام و افضت القلوب و شخصت الابصار ومدت الاعناق و طلبت الحوائج و رفعت الايدى اللهم افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خيرالفاتحين ثم قال لا اله ال الله و الله اكبر تلاتا
يزيد از اين اعتراض ناراحت شد و دستور قتل او را صادر كرد. فرستاده قيصر رومبرخاست و كنار آن سر مقدس آمد و در پيشگاه آن سر مبارك به يگانگى خدا و پيامبرىمحمد(ص ) شهادت داد. آنگاه يزيديان او را در همان مجلس به شهادت رساندند. هنگامقتل او همه اهل مجلس صداى بلند و رسايى از مقدس شنيدند كه مى گفت: لاحول و لا قوة الا بالله (174)
و نيز از ابن عباس روايت است كه: ((چون خداوند حاملان عرش را آفريد به آنان گفت:عرش مرا حمل كنيد، ولى تاب نياوردند، به آنان فرمود: بگوييد: لاحول و لا قوة الا بالله؛ چون اين بگفتند، عرش پروردگارمان بالا رفت (يا جنبيد ياسنگينى كرد) و گامهاى آنان در زمين هفتم بر روى خاك نمناك فرو رفت و قرار نيافت،خداوند بر گام هر يك از آن فرشتگان يكى از نامهاى خود را نوشت و گامهايشان قراريافت )). (بحار 58/33)
اگر ما مسلمانان كارى جز نماز خواندن و دعا و ذكر گفتن نداشته باشيم استعمارگران ودولتهاى جائر متحد آنها هيچ كارى به ما ندارند، و شما برو هر قدر مى خواهى اذان بگو،نماز بخوان، بيايند هرچه داريم ببرند، حواله شان با خدا، لاحول و لا قوة الا بالله ! وقتى كه مرديم ان شاءالله به ما اجر مى دهند!