قایم کردن

لغت نامه دهخدا

قایم کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پنهان کردن: قایم نکنی،پنهان نکنی. ( آنندراج ). قایم شده در اطاق یعنی در کمره پنهان گشت. ( آنندراج ). || محکم کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - نصب کردن بپا داشتن افراشتن ۲ - محکم کردن ۳ - پنهان ماندن.

جمله سازی با قایم کردن

ادعاهای ثبت اختراع براون در واقع به اقتصادی تر بودن این خرپا به دلیل حذف اعضای فشاری قایم نمی‌پردازد. درعوض، او بر روی افزایش استحکام این خرپا نسبت به خرپاهای قبلی تمرکز کرد که اعضایی (در اصطلاح او "بادبندها") داشتند که به عضو افقی نزدیک به هم می‌آیند اما دقیقاً با هم نبودند (در اصطلاح او) و او با جمع کردن چندین عضو، در یک مکان کارکرد باهم این اعضا را تحقق بخشید.
بتا گله بزرگ زامبی‌ها را برای جنگی تمام عیار به الکساندریا هدایت می‌کند و می‌بیند که اونجا خالی از سَکَنه شده و به جستجو برای پیدا کردن آنها می‌پردازد که در آخرِ قسمت ۱۵ آنها را پیدا می‌کند که در بیمارستانی متروکه قایم شده‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال احساس فال احساس فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی