غیب گفتن

لغت نامه دهخدا

غیب گفتن. [ غ َ / غ ِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) خبر دادن از چیزهای پنهانی. ( ناظم الاطباء ). گفتن چیز نهانی. خبر دادن از غیب. عمل شخص غیبگو: چشم باز غیب میگوید. رجوع به غَیب شود. || سرّ کسی را آشکار کردن. || پیش بینی کردن در امور محتمل الوقوع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خبر دادن از چیزهای نهانی اخبار از مغیبات.

جمله سازی با غیب گفتن

ای نسیمی چون شدی سی و دو نطق لایزال می‌توان گفتن که ذات غیب‌دان ما بوده‌ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
درس
درس
تعداد
تعداد
سلیقه
سلیقه
مابه التفاوت
مابه التفاوت