لغت نامه دهخدا
سود دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) سود بخشیدن. مفید شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
سود دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) سود بخشیدن. مفید شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
سود بخشیدن مفید شدن
💡 شكايت مى كنم از مالم كه چگونه آن را ضايع نمودم، حق خدا و مردم را ندادم، از هر راهى آن را جمع كردم ولى الان وزرو و بالم شده است جواب دادن از آن با من و سود و منفعتش براى ديگران است.
💡 برخی از منتقدان رأیگیری تأییدی بر این باورند که این روش به سود نامزدان خندهرو، نه-چپ-نه-راست، آرام، و نجیب تمام خواهد شد که به احتمال زیاد مورد موافقت طیف وسیعی از رأیدهندگان قرار خواهند گرفت. این نامزدان بیآزار، با خودداری از اظهار موضع در مباحث پرمناقشه، ریسک از دست دادن حمایت رأیدهندگان را کاهش و احتمال کسب موافقت رأیدهندگان را افزایش میدهند.
💡 فرصتطلبی به تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و همچنین به خاطر سود شخصی دلالت دارد.