سهل گرفتن

لغت نامه دهخدا

سهل گرفتن. [ س َ گ ِ رِ ت َ ]( مص مرکب ) آسان گرفتن. مساهله. مسامحه:
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد.سعدی.

فرهنگ فارسی

آسان گرفتن مساهله مسامحه

جمله سازی با سهل گرفتن

گرفتن سهل باشد، این جهان را کلید آن جهان، باید شهان را
ياد گرفتن مطالب و حفظ كلمات سهل است، ولى هنگامى انسان ميتواند از آن ها استفاده كندكه نخواهد از مذاكره و طرح آن كلمات استفاده عنوانى و شخصى برده و خود نمائى و جلبتوجه كند. و البته رعايت اين نكته دقيق و بكار بردن اين دستور لطيف در نهايت درجهسختى است.
پس از پیروزی بر امین و نصب حسن بن سهل بر حکومت عراق، به یکباره قیام شیعی ابوالسَرایا در حمایت از ابن طباطبای حسنی به وقوع پیوست که به دشواری و با یاری گرفتن حسن بن سهل از هَرثمه بن اَعْیَن سرکوب شد و ابوالسرایا نیز به قتل رسید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اگزجره یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز