ساق حر

لغت نامه دهخدا

ساق حر. [ ق ِ ح ُرر ] ( اِ مرکب ) قمری نر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نر از فاخته هاست بواسطه آنکه حکایت صدای او ساق حر است. ( شرح قاموس ). فاخته نر. ( ناظم الاطباء ). ذکر القماری. ( قطر المحیط ). || قمری بچه. ( دهار ). || کبوتر است و حِرّ فرخ اوست. ( شرح قاموس ). کبوتر است و بچه آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کبوتر نر. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || وَرَشان و آن مرغی است مانند کبوتر و وحشی است. حَیْذَوان یا حَیذُوان.

فرهنگ فارسی

قمری نر

جمله سازی با ساق حر

💡 این عصب، شاخهای از عصب فمورال می‌باشد که کنار داخلی ساق و پا را عصب دهی می‌کند.

💡 زردپی درج‌شونده ممکن است به نیام پهن، کپسول مفصل زانو یا فاسیای ساق پا ختم شود.

💡 ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا

💡 لبش می‌خواند ای ساقی سقاهُم ربهم بشنو که محروم از مِیِ وحدت بر این ساغر نمی‌آید

💡 بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می نخورد باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است

💡 6.هر ضربه با روی پا یا ساق پا به قسمت پایین تر از زانوی حریف هیچ امتیازی ندارد.

گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز