رهایی از رقیب
ویکی واژه
جمله سازی با رهایی از رقیب
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
فتادم از پا، به ناتوانی، اسیر عشقم، چنان که دانی رهایی از غم، نمیتوانم، تو چاره ای کن، که میتوانی
همینگوی در داستان «برفهای کلیمانجارو» درد و رنج مردی زخمی به نام هری را که پایش قانقاریا گرفته شرح دادهاست. او در این داستان دردهای مادی و معنوی هری را به تصویر کشیده و خاطرات گذشتهاش را در لحظههای رهایی از درد بیان کردهاست. این داستان تلفیقی از دردمندی آدمی و بی رحمی طبیعت است.
پیش از مالک تیم فوتبال اترک بجنورد اعلام کرده بود که دیگر نمی تواند تیم داری کند از این رو مقدمات انتقال این تیم از چندی پیش آغاز شد. این تیم با مشکلات متعددی همچون عدم پرداخت مطالبات بازیکنان مواجه بود و برای رهایی از این بحران نیازمند حمایت صنایع خراسان شمالی بود.
چو خسرو راز بتان زینهار نتوان یافت مجو رهایی از آن بند و زینهار مجوی
کارن یپه، مددکار اجتماعی و عضو جامعه ملل اهل دانمارک در حلب در سال ۱۹۲۶ موفق شد هزاران زن و کودک ارمنی، آشوری ربوده شده برای رهایی از آزار جنسی آزاد کند.