رستی خور

لغت نامه دهخدا

رستی خور. [ رُ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) رستی خورنده. روزی خوار. رزق خوار. رستی خوار. که غذا و روزی بخورد:
آزاد رسته از در دربند حادثات
رستی خوران باغ رجا را چو میوه ایم.خاقانی.و رجوع به رُستی و رستی خوار و رستی خوردن و مترادفات کلمه شود.

جمله سازی با رستی خور

💡 قطره از تیغ خور کجا رستی گرنه با قطره ‌ ها بپیوستی