ذو قوه

لغت نامه دهخدا

( ذوقوة ) ذوقوة. [ ق ُوْ وَ ] ( ع ص مرکب ) صاحب قوّت. نیرومند. خداوند قوّه: ذی قوّة عِند ذی العرش مکین. ( قرآن 81 / 20 ) صاحب قوت نزد خداوند عرش بامنزلت. ( تفسیر ابوالفتوح ص 479 ج ِ 5 ) و در تفسیر آن گوید: خداوند قوه است و مکین و ممکن بنزدیک خدای عرش. ( ج 5 ص 482 ).

فرهنگ فارسی

صاحب قوت.

جمله سازی با ذو قوه

در اسفند ۱۳۸۱، رئیس کانون تکواندوکاران از رئیس فدراسیون تکواندو به اتهام نشر اکاذیب، افترا، اهانت و تشویش اذهان عمومی به قوه قضاییه ایران شکایت کرد. در پی این شکایت که ابتدا در شعبهٔ ۳۰۲ مجتمع قضایی شهید قدوسی تهران مورد رسیدگی قرار گرفت به سیدمحمد پولادگر تفهیم اتهام شد و وی با قرار تأمین آزاد گردید.
عبارت «موازی‌کاری» دستگاه‌های اطلاعاتی، اولین‌بار در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به‌کار برده شد. به نوشتهٔ نشریهٔ پیام امروز پس از دوم خرداد و تا هنگام تعیین کابینه و آغاز به‌کار دولت بخشی از امکانات وزارت اطلاعات به نهادهای زیر نظر سید علی خامنه‌ای همچون دادستانی و حفاظت اطلاعات قوه قضائیه منتقل شده بود.
اعضای مجلس اعیان رداهای خاص خود را می‌پوشند و به نمایندگان قوه قضاییه و نظامی‌ها می‌پیوندند. اما اعضای مجلس عوام با لباس‌های معمولی خود به سمت مجلس عوام حرکت کرده و در محل مجلس عوام باقی می‌مانند. رئیس مجلس عوام فریاد می‌زند که همه غیر از نمایندگان کلاه‌های خود را بردارند.
توضيح اين كه، مسافت و راه، وجودى جداى از متحرك ندارد؛ مثلا درختى كه ابعاد و اندازههايش تغيير مى يابد و به اصطلاح فلسفى در مقوله كم حركت مى كند، باحركت خود كميت و نمو را از قوه به فعليت مى آورد و خود به آن متصف مى شود. آنگاه مىتوان گفت: اين درخت چنين ابعادى دارد. و گرنه در جهان خارج كميت وجودى جداگانه وراهى مستقل از رونده، نيست تا درخت در آن حركت كند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز