ذو ضرر

لغت نامه دهخدا

ذوضرر. [ ض َ رَ ] ( ع ص مرکب ) مکان ذوضرر؛ جائی تنگ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جائی تنگ.

جمله سازی با ذو ضرر

اگر نمازهاى مستحبى به نمازهاى واجب ضرر برساند، موجب قرب به خداوند نخواهدشد.
تو هم با «عنصری » شک نیست از یک عنصری عشقی چرا او گرد زر گردید و تو گرد ضرر گردی؟
همان‌طور که گفته شد سوشیال هارم این ماده بیشترین ضرر آن و حدود دو و نیم از سه واحد است.
از کریمی بر متابع او دهد نفع و منال وز حلیمی بر منازع نار او دارد ضرر
امّا سزار ادعا کرد که همواره در پی سازش با دشمنانش بوده‌است، و انگ زد که قوانین را به ضرر وی زیر پا گذاشته‌اند:
اينها كه پيش مى آمد، مرحوم آقاى شعرانى مى فرمود كه ضرر و صدمه اى كه بر معارفو فرهنگ اين كشور، اين پدر و پسر (رضاخان و محمدرضا) زدندمغول نزده بودند.(284)
ضرر و نفع جهان است به نسبت ورنه زهر در عالم خود صاحب تریاک خود است
مگر ز دوستی ما ضرر چه دیدی تو؟ بغیر نفع‌، ز من ای پسر چه دیدی تو؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشقی فال عشقی فال اوراکل فال اوراکل