دوست خوی

لغت نامه دهخدا

دوست خوی. ( ص مرکب ) محبوب و نازنین. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

محبوب و نازنین.

جمله سازی با دوست خوی

چنان از بی‌سبب آزردنم شرمنده‌ای از من که من خوی ترا ای دوست، پنداری نمی‌دانم!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی
فمبوی
امجق
امجق
اسرع وقت
اسرع وقت
فال امروز
فال امروز