خونآلوده صفتی است که برای توصیف چیزی یا کسی بهکار میرود که به خون آغشته شده باشد. این واژه از دو جزء خون و آلوده تشکیل شده و بر حالت آلودگی و ناپاکی ناشی از تماس با خون دلالت دارد. در متون ادبی و تاریخی، این اصطلاح اغلب برای بیان صحنههای نبرد، جراحت یا شرایطی بهکار میرود که در آن خونریزی روی داده است. همچنین، کاربرد این واژه میتواند جنبههای نمادین داشته باشد و به وضعیتی اشاره کند که در آن پاکی و بیگناهی از بین رفته است. بر اساس منابع معتبر لغوی از جمله ناظمالاطباء، خونآلوده معادل واژههایی چون خونین و لکهدار از خون است. رعایت دقیق نیمفاصله در نوشتار این واژه (خونآلوده) و تلفظ صحیح آن در گفتار (بدون مکث بین دو جزء) از ملزومات نگارش استاندارد فارسی بهشمار میرود.
خون الوده
لغت نامه دهخدا
سر از البرز برزد قرص خورشید
چو خون آلوده دزدی سر ز مکمن.منوچهری.چون آدم سر گور باز کرد پسر را سرکوفته و روی خون آلوده دید رو بر روی وی نهاد.( قصص الانبیاء ص 27 ).
بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین
مراعناب وار از روی خون آلوده چین خیزد.خاقانی.برآرم زین دل چون خان زنبور
چو زنبوران خون آلوده غوغا.خاقانی.مرد چو در گربه نگاه کرد دهان او خون آلوده دید. ( سندبادنامه ص 152 ).
هر محلت که رفتی او را کودکان سنگ زدندی او گفتی ساقهای من باریک است سنگ کوچک اندازید تا پای من خون آلوده نشود تا از نماز بازنمانم که مرا غم نمازاست نه غم پای. ( تذکرة الاولیاء عطار ).
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خون الوده
دیار عشق را نازم که طفلان هوسناکش چو پستان می مکند از ذوق، خون آلوده پیکان را
چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو
تو خوش بنشسته با گرگی و خون آلوده پیراهن برادر برده از تهمت به پیش پیر کنعانی