خر فروشان

لغت نامه دهخدا

خرفروشان. [ خ َ ف ُ ] ( اِ مرکب ) فروشندگان خر. ( یادداشت بخط مؤلف ). || بازاری که در آن خر فروش و خرید میشود. اصل آن «بازار خرفروشان » است که کلمه «بازار» از آن حذف گردیده و خود «خرفروشان » آن معنی را می دهد. ( یادداشت بخط مؤلف ):
فردات برم بخرفروشان
گویم که خریست نادره تر.سوزنی.- جنگ خرفروشان؛ جنگ زرگری. جنگ دروغین. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

فروشندگان خر یا بازی که در آن خر فروش و خرید میشود اصل آن [ بازار خر فروشان ] است که کلمه [ بازار ] از آن حذف گردیده و خود [ خر فروشان ] آن معنی را می دهد.

جمله سازی با خر فروشان

💡 هله ای پیاله نوشان که ز کوی می فروشان صنمی قدح به کف با دف و چنگ و ساز آمد

💡 دلم از صحبت این نکته فروشان خون شد بی سوادند جهان، نسخه ایام سقیم

💡 اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد

💡 من نه مرد ننگ و نامم، فارغ از انکار عامم می فروشان را غلامم، چون کنم، چون می‌پرستم

💡 میخ این چادر، صد پاره به دل زن نه به گل هر چه خواهی طلب از باده فروشان به ادب

💡 عاشق مستم به کوی می فروشان می روم ساقی رندم به سوی باده نوشان می روم