[ویکی اهل البیت] نام : محمد لقب : هلال مشهور به هلال علی پدر : امام علی بن ابیطالب(ع) مادر : امامه- دختر زینب- فرزند رسول خدا تولد : اول رمضان سال14ه.ق محل تولد : مدینه منوره زمان هجرت : بعد از واقعه عاشورا(سال61ه- ق) مسیر مهاجرت : ازطائف به طوس - قم - آران.
جمله سازی با حضرت هلال بن على
بیشتر این مترجمان، طبیبان مسیحی بوده و در دربار زندگی میکردند. در کتاب طبقات الطباء اسم تعدادی از این پزشکان آمدهاست که از بارزترین آنها میتوان به اسرائیل بن ذکریا، ثابت بن قره، یوسف الساهر، سنان بن ثابت، هلال بن ابراهیم... اشاره کرد.
هلال بن معاويه مى گويد: مردى را ديدم كه سر مقدّس حسين بن على عليه السلام را بههمراه داشت و حمل مى نمود. آن سر بريده به سخن آمد و آن مرد را مخاطب قرار داد و فرمود:بين سر و بدن من جدايى انداختى، خدا بين گوشت تو جدايى بيندازد و تو را آيتى قراردهد براى مردم. آن مرد تازيانه خود را كشيد آن قدر به آن سر زد تا ساكت شد.(197)
پيامبراكرم براى جنگ تبوك اعلام بسيج عمومى كرد و مردم همه مهيا براى حضور در جبههجنگ بر ضد روميان شدند. ولى سه نفر به نامهاى كعب بن مالك مرارة بن ربيع و هلال بن اميه با پيامبر و رزمندگان براى جنگ خارج نشدند و در شهر ماندند. وقتىپيامبر از سر پيچى آن سه نفر آگاهى يافتند، به اصحاب دستور دادند: هيچكس با آنهاحرف نزند.
در تذكرة سبط بن جوزى از هلال بن ذكوان نقل شده كه چون حسين عليه السلام شهيد شد،دو يا سه ماه گذشت، ديوارها را گويى خون آلوده مى ديدم از هنگام نماز صبح تا غروبآفتاب و گفت: به سفرى رفتيم، باران بر ما باريد كه نشانه آن در جامه هاى ما مانندخون بماند. (360)
حضرت عباس عليه السلام صبر كرد تا شب تاريك شد، سپس چون شير غران به سوىشريعه روان شد. زمان حركت، هلال بن نافع بجلى از پيش روى عباس عليه السلام روانبود و نخستين كسى بود كه وارد شريعه شد. عمر بن حجاج گفت: كيستى و اينجا چه مىكنى ؟ گفت: يك تن؛ پسر عم تو، آمدم تا آب بنوشم. عمر و گفت بنوش، بر توگوارا باد! هلال گفت: اى عمرو مرا آب مى دهى، ولى پسر پيغمبر واهل بيت او را تشنه مى گذارى تا از عطش هلاك شوند؟!