( جنگ آزمای ) جنگ آزمای. [ ج َ زْ / زِ ] ( نف مرکب ) جنگ آزماینده. باوقوف در کار جنگ. ( ناظم الاطباء ): شکسته شد آن مرد جنگ آزمای از آن پرسخن نامه سوفرای.فردوسی.ز کوپال آن پیل جنگ آزمای درآمد سر پیل پیکر ز پای.نظامی.
فرهنگ فارسی
( جنگ آزمای ) جنگ آزماینده با وقوف در کار جنگ
جمله سازی با جنگ ازمای
شنیدم ز جنگ آزمایان پیش که از زور تن زهرهٔ مرد بیش