تکلیف به مجمل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکلیف به مجمل به تکلیف به امر غیر واضح و مردّد بین چند چیز اطلاق می شود.
تکلیف به مجمل، تکلیفی است که مولا به وسیله آن مکلف را به انجام و یا ترک کاری ملزم می کند که معلوم نبوده و مردد بین چند امر می باشد؛ یعنی متعلق تکلیف روشن نیست.
← مثال
درباره تکلیف به مجمل، میان اصولی ها اختلاف است:گروهی از آنان تکلیف به مجمل را صحیح ندانسته و آن را در نظر عقل ناپسند شمرده اند.برخی دیگر از اصولی ها معتقدند اگر هنگام حاجت و فرا رسیدن وقت عمل به مجمل، توضیح کامل به دست آید و تکلیف روشن گردد، تکلیف به آن جایز است.
نکته
مجمل، به کلمه یا کلامی می گویند که معنای آن معلوم نبوده و بین دو یا چند چیز مردد باشد و مکلف نداند اراده گوینده به کدام یک تعلق گرفته است، مثل: کلمه «قرء» که در لغت هم به معنای «طهر» است و هم به معنای «حیض».

جمله سازی با تکلیف به مجمل

و گروهی مدعیان اندر حال اثبات صفت آدمیت و بقای تکلیف به صحت خطاب و قیام حجت خداوند بر ایشان، گویند که: «معرفت عجز بود و ما عاجز شدیم و از همه بازماند.» و این ضلالت و خسران بود.
هرکه بر خود نکند رحم، بر او رحم جفاست باده تکلیف به هشیار نمی باید کرد
و از جمله دروغهایی که مردم آن را سهل می دانند و در واقع حرام است، آن است که کسی وارد شود بر دیگری که مشغول اکل «خوردن» باشد و او را تکلیف به خوردن طعام و او گرسنه باشد و بگوید: اشتها ندارم «بدون غرض صحیح شرعی مثل آنکه آن طعام را حرام داند».
این نظریه توسط هال در سال ۱۹۴۳ در آمریکا ارائه شد و علی‌رغم پیچیدگی آن دارای کاربردی ساده برای عملکرد است. مطابق با این نظریه برای فردی که در یک مهارت یا تکلیف به سطح مهارت بسیار بالایی دست یافته‌است بیشترین میزان انگیختگی باعث بهترین عملکرد می‌شود.۳. نظریه وارونگی
تکلیف به دل کرد سرشکم که بیا گفت همراهی این نوسفری را چه کند کس
حسن‌نیت در مرحله انحلال قرارداد به معنای تکلیف به رعایت حسن‌نیت پس از انحلال قرارداد می‌باشد و مفهوماْ شامل مواردی نمی‌شود که عدم رعایت حسن‌نیت، برای طرف مقابل حق عدم پایبندی به قرارداد و انحلال را ایجاد می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد