تحریک گر

فرهنگستان زبان و ادب

{provocateur , agitator} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] فردی که مردم را به اعتراض سیاسی یا آشوب تحریک می کند

جمله سازی با تحریک گر

ز تحریک مژه بر پرده‌های دیده می‌لرزم که‌نوک خامه ازهم می‌شکافد صفحهٔ نم را
کیسه بیضه حساس است و جز نواحی شهوت‌خیز به‌شمار می‌رود. درحالی که بعضی از مردان از تحریک کیسه بیضه لذت می‌برند، برخی نیز ممکن است به آن بی‌تفاوت باشند.
این روش تشخیصی، درگاه‌های ورودی یک تراشه را تحریک می‌کند و بر خروجی نظارت می‌کند تا خطاهای ساخت را تشخیص دهد. اگر مقادیر منطقی خروجی با الگوی اصلی مطابقت نداشته باشد، می‌توان نقص یا تروجان را پیدا کرد.
نگاه بی‌نیازی اندکی تحریک مژگان کن جهانی پیشت آید گر تو از خود بگذری‌ گامی
آکسون:زائده منفرد و بلند (گاهی با انشعابات جانبی). وظیفه آن انتقال تحریک از پریکاریون به سایر نورونها یا یاخته‌های سایر بافتها است. در نورونهای حسی کوتاه است و در نورون‌های رابط می‌تواند کوتاه یا بلند باشد.
به بزمت نیست ممکن جرأت تحریک مژگانم نی‌ام آیینه اما از تحیر برده‌ام بویی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز