بیره زن

لغت نامه دهخدا

بیره زن. [ رَ / رِ زَ ] ( اِمرکب ) چیزیست مانند تابه، لیکن از گل سازند و بر آن نان پزند. ( برهان ). تابه گلین که بر آن نان پزند. ( از جهانگیری ) ( از آنندراج ) ( از رشیدی ):
نشسته جوانمرد اطلس فروش
ز خاکستر بیره زن درع پوش.نظامی.

فرهنگ فارسی

چیزیست مانند تابه لیکن از گل سازند و بر آن نان پزند. تاب. گلین که بر آن نان پزند.

جمله سازی با بیره زن

نجستند روز و شب آرام و خواب به هر راه و بیره گرفته شتاب
شود جان کاووس بیره کند به دیوان برین رنج کوته کند
گنهکار و بیره به فرمان دیو کشیده دل از راه گیهان خدیو
برای شاهدان این گلستان بدست کیوره بین بیره پان
یکی راه بیره بدش در سرای نبد آگه از آن جهان کدخدای
به هم پیچیده بر شاخ درختان ز تنگی برگ ها چون بیره ی پان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیره یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز