نجستند روز و شب آرام و خواب به هر راه و بیره گرفته شتاب
شود جان کاووس بیره کند به دیوان برین رنج کوته کند
گنهکار و بیره به فرمان دیو کشیده دل از راه گیهان خدیو
برای شاهدان این گلستان بدست کیوره بین بیره پان
یکی راه بیره بدش در سرای نبد آگه از آن جهان کدخدای
به هم پیچیده بر شاخ درختان ز تنگی برگ ها چون بیره ی پان