برآمدش ز کمال تو بر ثریا سر چو کوه خارش اندر ثری فروشد لاد
سدّ خردان ز روی لاد آمد سدّ دولت سداد و داد آمد
بپای پست کند برکشیده گردن شیر بدست رخنه کند لاد آهنین دیوار
با گیتی استوار کنم کار خویش گر بخت استوار کند لاد من
بر از لاد و دل از پولاد دارد بغمزه سنگ را چون لاد دارد