بلند اوازه
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] معروف و مشهور.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بلند اوازه
پیش ازین گر سرمه از خاک صفاهان خورده بود زین پل نو شد بلند آوازه آب زنده رود
غیر حسنت کس در این دوران بلند آوازه نیست رفعت شانی بغیر از رفعت دروازه نیست
نوای مختلف، چندانکه از تار جهات آید بلند آوازه سازد، پردهٔ وحدت سرایان را
ز عاشق حسن صائب میشود مشهور در خوبی گلستانی ز یک بلبل بلند آوازه میگردد
سيد بحرالعلوم مرد فضيلت و تقوا و نمونه اىكامل از اخلاق نيكوى انبيا بود آن معلم اخلاق و انسانيت و از مصاديق بارز اخلاق نيكوفرزانه اى است كه شاگرد بلند آوازه او كاشف الغطاء در حقش چنين سروده است:
پشتكار شبانه روزى در كنار پرهيزگارى و زهد بزودى نامش را بلند آوازه ساخت.دانشمندان شهر چنان به نوجوان ساده قلعه آقا عبدالله اعتماد پيدا كرده بودند كه هرگاهدر نشستى حضور فردى عادل ضرورى مى نمود، وى را فرامى خواندند.(640)
ابو عصمت در دانش بلند آوازه، و از هر حيث جامع وكامل بود. وى را از هر چيز بهره اى كامل بود، مگر راستى و درستى كه سخت از آن بىبهره بود! ترمذى حديث او را در سننش، و ابن ماجه در تفسيرش آورده اند (913).
تا بلند آوازه گردد در مدیح شه هزار بر فراز شاخه چون جا شیخ بر منبر گرفت