بر شنودن

لغت نامه دهخدا

برشنودن. [ ب َ ش َ / ش ِ / ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شنودن. شنیدن:
تاچشم و گوش یافته ای بنگر
تا برشنوده است گوا بینا.ناصرخسرو.و رجوع به شنیدن شود.

فرهنگ فارسی

شنودن شنیدن.

جمله سازی با بر شنودن

💡 داد او را زیان شنودن آن نی زیانی که آید آن به زبان

💡 در گوش من از ضعف دلم وقت شنودن چون صور پسین آمدی آواز جلاجل

💡 بنهاده منظر تو بصیرت به چشم کور بخشوده منطق تو شنودن به گوش کر

💡 از هر که دهد پند شنودن باید با هر که بود رفق نمودن باید

💡 عاقل آن است که دخلش بود از خرج زیاد به که گفتار تو کمتر ز شنودن باشد