اوازه خوانی

لغت نامه دهخدا

( آوازه خوانی ) آوازه خوانی. [ زَ / زِ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل وشغل آوازه خوان. تغنی. خوانندگی. قوّالی. خنیاگری.

فرهنگ فارسی

( آوازه خوانی ) عمل و شغل آوازه خوان تغنی خنیاگری.

جمله سازی با اوازه خوانی

او در ماه‌های محرم و صفر، دف و دایره نمی‌زد. هر روز پس از خروج از محل زندگی خود، نخست به گنبد علی بن موسی الرضا سلام می‌داد و هنگام عبور از کوچه‌های محله نوغان و مسیرهای دیگری که گنبد علی بن موسی الرضا نمایان بود، سلام می‌کرد و با پنهان کردن دف و تنبک پشت سر یا زیر لباسش، و پس از دور شدن از گنبد، آوازه خوانی و تنبک زنی را شروع می‌کرد. جیگی جیگی حتی با دیدن روحانیون، تنبکش را پنهان می‌کرده، آوازه خوانی نمی‌کرده؛ و پس از احوال پرسی و دورشدن آن‌ها، دنباله کار خویش می‌گرفته‌است.
خلیفه مقتدی، مردی متدین بود و همتی بلند و نفسی نیرومند داشت، او آوازه خوانی را در بغداد و اطراف آن ممنوع کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف
میلف
لاشی
لاشی
شکوه
شکوه
فال امروز
فال امروز