اندوهگین کردن

لغت نامه دهخدا

اندوهگین کردن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غمگین کردن. ایساف. هم. کرب. ( از ترجمان جرجانی ). حزن. ( دهار ). اضجار. غم. اغمام. دمدمة. ( از منتهی الارب ). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش. اشجان. احزان. ترح. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندوه شود.

فرهنگ فارسی

غمگین کردن ٠ ایساف اشجائ ٠ احزان ٠

جمله سازی با اندوهگین کردن

صبح روز بعد، مردم پیکر بی‌جان دخترک را، با گونه‌هایی سرخ و لبخندی بر لب در کنار کبریت‌های سوخته‌اش در گوشهٔ خیابان پیدا می‌کنند. مرگ او آن‌ها را اندوهگین ساخته و می‌گویند که او برای گرم کردن خودش این کبریت‌ها را آتش زده‌است، اما چیزی که نمی‌دانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریت‌ها چه مناظر دلپذیری را دیده‌است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفته‌است.
و خداوند از خلق کردن (עשה، عشه) انسان بر روی زمین پشیمان (נחם، نخم) شد و در دل اندوهگین (עצב، عصب) گشت و گفت انسان را که خود خلق کرده‌ام، نابود (מחה، مخه) خواهم کرد… نوح (נח، نخ) در نظر خدا مرحمت (חן، خن) یافت.
صبح روز بعد، مردم پیکر بی‌جان دخترک را، با گونه‌هایی سرخ و لبخندی بر لب در کنار کبریت‌های سوخته‌اش در گوشهٔ خیابان پیدا می‌کنند. مرگ او آن‌ها را اندوهگین ساخته و می‌گویند که او برای گرم کردن خودش این کبریت‌ها را آتش زده‌است، اما چیزی که نمی‌دانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریت‌ها چه مناظر دلپذیری را دیده‌است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفته‌است.
و خداوند از خلق کردن (עשה، عشه) انسان بر روی زمین پشیمان (נחם، نخم) شد و در دل اندوهگین (עצב، عصب) گشت و گفت انسان را که خود خلق کرده‌ام، نابود (מחה، مخه) خواهم کرد… نوح (נח، نخ) در نظر خدا مرحمت (חן، خن) یافت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دودول
دودول
قالب
قالب
شی
شی
بخش
بخش