انخلال

لغت نامه دهخدا

انخلال. [ اِ خ ِ ] ( ع اِمص ) تباهی. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

فرو نشتن آماس جراحت. از بین رفتن ورم زخم.

جمله سازی با انخلال

در جواب گفت: يك سال است كه در عالم برزخ مرا زندانى كرده اند (و عذاب مى كنند).پرسيدند: براى چه ؟ گفت: روزى بار كاهى وارد شهر مى شد، من بدون آنكه از صاحبآن اجازه بگيرم پر كاهى برداشتم كه با آنخلال كنم و زير دندانم نمايم. براى اين عمل، يكسال است كه مرا نگاه داشته اند و مورد عتاب قرار گرفته ام كه چرا بدون رضايتصاحبش ‍ در مال مردم تصرف كرده ام.(176)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم
الم
لاشی
لاشی
اوشاخ
اوشاخ
فال امروز
فال امروز