الداس

لغت نامه دهخدا

الداس. [ اِ ] ( ع مص ) گیاه رویانیدن زمین. ( منتهی الارب ). رویانیدن زمین اندکی از گیاه را. ( از اقرب الموارد ).
الداس. [ اَ ] ( ع ص، اِ )ج ِ لَدیس بمعنی فربه یا شتر ماده بسیارگوشت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به لَدیس شود.

دانشنامه عمومی

اد داس در امارات متحده عربی است که در umm al qawain واقع شده است.

جمله سازی با الداس

در زمان عثمانی ها ، این شهر به عنوان مرکز ناهیره جیرود عمل می کرد و محل استقرار یک پاشا (محمد آلداس جیرودی پاشا) و آقا (سلیم آلداس آقا) بود. در قرن 19، این شهر مرفه، مهمان نواز و "به طور غیرمعمول تمیز"توصیف شد، این شهر بارها مورد حمله قبایل بادیه نشین قرار می گرفت که در حاشیه صحرای سوریه زندگی می کردند.