فیزیسین

لغت نامه دهخدا

فیزیسین. [ سی َ ] ( فرانسوی، ص، اِ ) فیزیک دان. احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

فیزیکدان، عالم بعلم فیزیک
( صفت اسم ) فیزیکدان. توضیح احتراز از استعمال این کلمه ( صفت ) بیگانه اولی است.

جمله سازی با فیزیسین

فرسینه به مدت سه سال در حوزه اقیانوس آرام سفر می‌کرد و از استرالیا، جزایر ماریانا، جزایر هاوایی و دیگر جزایر آرام، آمریکای جنوبی و جاهای دیگر دیدن کرد و باوجود از دست دادن اورانیا در جزایر فالکند در سفر برگشت با کلکسیون خوبی از تمام بخش‌های تاریخ طبیعی و با یادداشت‌ها و نقاشی‌های زیادی از کشورهای بازدید شده به فرانسه برگشت. نتایج این سفر با نظارت فریسینت و تحت عنوان سفر به دور جهان به دستور پادشاه با ناوهای اورانیا و فیزیسین که در سال‌های ۱۸۱۸٬۱۸۱۷، ۱۸۱۹ تا ۱۸۲۰ انجام شد، در ۱۳ جلد و ۴ قطع بزرگ با نقشه‌ها منتشر شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال چای فال چای