شهرمند

لغت نامه دهخدا

شهرمند. [ ش َ م َ ] ( ص مرکب ) آزمند و حریص و طامع. ( ناظم الاطباء ). اماظاهراً دگرگون شده شره مند باشد ( شره، حرص + مند ).

جمله سازی با شهرمند

در منطقه قزوین صدها تپه باستانی شناسایی شده‌است و تنها تپه سگزآباد نشانگر شهرمندی ۹۰۰۰ ساله یکجانشینی در این دشت برومند است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال اوراکل فال اوراکل فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت