زیدک

لغت نامه دهخدا

زیدک. [ دَ ] ( اِ ) غلام بچه ترک مقبول را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). همان ریدک است که کودک نابالغ باشد و در رود گذشت. زیدک غلط است که صاحب برهان گفته. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غلام امرد بود. ( اوبهی ). در کلمه «رود» صاحب انجمن آرا می گوید: «ریدک » اصلش «رودک » یعنی فرزند کوچک و در تحفة الاحباب هم زیدک ضبط شده و برهان زیدک و ریدک هر دو را ضبط کرده است، ولی در دو نسخه حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی با زاء معجمه ضبط شده و گوید زیدک غلام امرد بود. فردوسی گوید:
چو از دل گسل زیدکان سرای
ز دیبا بناگوش و دیباقبای.( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).پهلوی «رتک » ( پسر، غلام جوان )، قیاس شود با گیلکی «ری » و مازندرانی «ریکا» ( پسر ). ( حاشیه برهان چ معین، ذیل ریدک ).

فرهنگ فارسی

غلام بچه ترک مقبول را گویند.

جمله سازی با زیدک

آنا کارین زیدک (انگلیسی: Anna Carin Zidek؛ زادهٔ ۱ آوریل ۱۹۷۳) ورزشکار دوگانه اهل سوئد بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت