لغت نامه دهخدا ردیم. [ رَ ] ( ع ص ) ثوب ردیم؛ جامه کهنه. ج، رُدُم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جامه پیوندبست. ( مهذب الاسماء ).ردیم. [ رَ ]( اِخ ) نام دلاوری است و بسبب بزرگی خلقت این نام گرفته است. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
جمله سازی با ردیم خوردن همان و جامه به تن کردنم همان سوْننان دوروب، اوْس دوْنومی گییه ردیم خدایا تو نیکی کن ار ما بدیم زرحمت بفرما قبول ار ردیم