رجون

لغت نامه دهخدا

رجون. [ رُ ] ( ع مص ) اقامت کردن به جایی. ( منتهی الارب ). اقامت نمودن در جایی. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). ایستادن به جایی. ( تاج المصادر بیهقی ). اقامت کردن در جایی. ( از اقرب الموارد ). || الفت گرفتن و خوگر شدن شتران و جز آنها ( از باب نصر و سمع و کرم ). ( از ناظم الاطباء ). خو کردن شتر و غیر آن به خانه. ( از اقرب الموارد ). || بازایستادن شتر از چرا. ( آنندراج ). ( لازم و متعدی ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || حبس کردن کسی ستور خود را و بد کردن علف آن را تا لاغر گردد. ( لازم و متعدی ). ( ناظم الاطباء ). حبس کردن کسی شتر را به علف در منزل. || شرم نمودن و حیا کردن از کسی. ( از اقرب الموارد ).

جمله سازی با رجون

این شهر توسط خوان رجون در ۲۴ ژوئن ۱۴۷۸ با نام "لاس پالماس " تأسیس شد. رجون رئیس ارتش مهاجم کاستیل بود، که سپس با مردم محلی درگیر جنگ شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار
روزگار
نحوه
نحوه
ضمیمه
ضمیمه
فال امروز
فال امروز