خیسار

لغت نامه دهخدا

خیسار. [ خ َ ] ( اِخ ) از قلاع محکمه خراسان و از توابع ملک هرات است و مأمن حکام آن ولایت بوده. ( انجمن آرای ناصری ). از شهرهای مرزی واقعه در بین غزنه و هراة. ( معجم البلدان ). رجوع به تاریخ مغول ص 367، 368، 370، 371، 378 شود: بسیار جهد کرد و شهامت نمود تا به خیسار و قولک بیش نرسید. ( تاریخ بیهقی ).منزل اول باشان بود و دیگر خیسار. ( تاریخ بیهقی ).

جمله سازی با خیسار

سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۱۱ به عزم فتح غور، با ۳ هزار سوار و پیاده و ۵ فیل از هرات سوی غور حرکت کرد. پس از گذشتن از باشان، خیسار و بریان به پار (اوبه) رسید. بعد از دو روز اقامت در آنجا، سوی چشت شریف حرکت کرد و سپاه را به ابوالحسن و شیروان فرماندهان خود سپرد. خود با ۶۰ پیاده و ۲۰۰ سوار عازم قلعه برتر شده و غوریان را برای اولین بار شکست داده و غنایمی بسیار بدست آورد. با این خبر، مردم قلعه رزان تسلیم شده و خراج را پذیرفتند. سپس سلطان قصد فتح پایتخت غور، جوروَس‌ را کرد که تا آن زمان محقق نشده بود. بیهقی می‌گوید:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کونی یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
چهارپایان یعنی چه؟
چهارپایان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز