خلیفه نشان

لغت نامه دهخدا

خلیفه نشان.[ خ َ ف َ / ف ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کسی که خلیفه را بر مسند خلافت نشاند. ( یادداشت بخط مؤلف ): و اکنون فرزندان او شیخ الشیوخ بغدادند و حل و عقد بدست ایشان است و خلیفه نشان گشته چنانکه هر خلیفه که بخواهد نشست آنکه از فرزندان شیخ که بزرگتر باشد دست آن خلیفه بگیرد و در چهاربالش بنشاند. ( اسرارالتوحید ).

فرهنگ فارسی

کسی که خلیفه را بر مسند خلافت نشاند: و اکنون فرزندان او شیخ الشیوخ بغدادند و حل و عقد بدست ایشان است و خلیفه نشان گشته چنانکه هر خلیفه که بخواهد نشست آنکه از فرزندان شیخ که بزرگتر باشد دست آن خلیفه بگیرد و در چهار بالش بنشاند.

جمله سازی با خلیفه نشان

پيمان صلح قطوان برای دوره‌ای آرامش را به مرزهای سامانيان برگرداند ولی با رخدادهايی كه در پی آمد مانند درگذشت بزرگان لشگری و سياسی (ابوعلی سیمجور، سبكتگين، نوح دوم، مامون بن محمد و فخرالدوله دیلمی) آرامش از میان رفت. و این ناپایداری زمینه‌ساز تاخت‌و‌تاز دیگری از سوی قراخانیان گشت. با روی کار آمدن منصور بن نوح محمود غزنوی از او سر پیچید و فاپق خاصه کمر به برکناری او از تخت امیری بست. و حتی بر پایه برخی بن‌مایه‌ها فایق و بکتوزون هم‌دست شدند و او را نابینا و برکنار نمودند و برادرش عبدالملک را به تخت نشاندند پس محمود غزنوی به روا بودن تخت عبدالملک دوم سامانی تشکیک نمود و سر از پیروی سامانیان برتافت و خود را مستقیم پیرو خلیفه نشان داد و خلیفه هم به او نام‌های نوین داد.
پيمان صلح قطوان برای دوره‌ای آرامش را به مرزهای سامانيان برگرداند ولی با رخدادهايی كه در پی آمد مانند درگذشت بزرگان لشگری و سياسی (ابوعلی سیمجور، سبكتگين، نوح دوم، مامون بن محمد و فخرالدوله دیلمی) آرامش از میان رفت. و این ناپایداری زمینه‌ساز تاخت‌و‌تاز دیگری از سوی قراخانیان گشت. با روی کار آمدن منصور بن نوح محمود غزنوی از او سر پیچید و فاپق خاصه کمر به برکناری او از تخت امیری بست. و حتی بر پایه برخی بن‌مایه‌ها فایق و بکتوزون هم‌دست شدند و او را نابینا و برکنار نمودند و برادرش عبدالملک را به تخت نشاندند پس محمود غزنوی به روا بودن تخت عبدالملک دوم سامانی تشکیک نمود و سر از پیروی سامانیان برتافت و خود را مستقیم پیرو خلیفه نشان داد و خلیفه هم به او نام‌های نوین داد.