خردبین

لغت نامه دهخدا

خردبین. [ خ ُ ] ( نف مرکب ) مته بخشخاش گذار. کوته نظر، و آن صفت ذم است.

جمله سازی با خردبین

هادی ساعی، کریم باقری، احمدرضا عابدزاده، ناصر حجازی، حسن روشن، خداداد عزیزی، علی دایی، علیرضا واحدی نیکبخت، فرهاد مجیدی، فرزاد مجیدی، ناصر ابراهیمی، حمید درخشان، امیررضا خادم، علیرضا حیدری، مراد محمدی، فردین معصومی، بیژن ذوالفقارنسب، حسین کلانی، مجید نامجو مطلق، علی انصاریان، مهدی هاشمی‌نسب، بهزاد غلامپور، حمید علیدوستی، بهتاش فریبا، فرشاد فلاحت زاده، محمود فکری، محسن گروسی، ستار همدانی، محمد ترکاشوند، بهنام محمودی، یوسف کرمی، بهزاد خداداد، محمود میران، حسن رنگرز، نیما نکیسا، جلال طالبی، محمود خردبین، سیدمحمد پنجعلی، مهرداد میناوند، علی کریمی، نادر ثانی، مهدی مهدوی کیا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس