جالیسر

لغت نامه دهخدا

جالیسر. [ س َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است در افغانستان. رجوع به تاریخ شاهی ص 62 شود.

جمله سازی با جالیسر

با مرگ فیروزشاه نوه او تغلق پسر فتح‌خان با عنوان غیاث‌الدین تغلق‌شاه ثانی بر تخت نشست که در زمان حیات فیروزشاه بسیاری از طرفداران او را کشته بود. جوانی و تصمیمات نادرست وی اوضاع را آشفته کرد تا به آنجا که ابوبکر فرزند ظفرخان و پسر عموی وی، به یاری رکن‌الدین نایب وزیر و امرای دیگر بر او شورید و تغلق‌شاه ثانی تنها پس از پنج ماه سلطنت به هنگام گریز از دهلی به دست مخالفان کشته شد. آنگاه ابوبکر را با عنوان ابوبکرشاه بر تخت نشاندند. وی بسیاری از مخالفانش را کشت، اما رقیبی سرسخت چون ناصرالدین محمد فرزند فیروزشاه داشت. ناصرالدین محمد با ۵۰ هزار سپاهی به سمت دهلی حرکت کرد و قصر جهان‌نما را گرفت، وی دو بار در میان‌دوآب و کندلی از لشکر ابوبکرشاه شکست خورد با اینحال حاکمیت‌اش با عنوان ناصرالدین محمدشاه ثالث در نواحی شمالی دهلی و شهرهای مهمی چون لاهور و ملتان به رسمیت شناخته شد. سرانجام در ۷۹۲ در پی حمایت امرا از ناصرالدین محمدشاه، ابوبکرشاه از دهلی گریخت و ناصرالدین محمدشاه به دهلی وارد شد. ابوبکرشاه را پس از دستگیری به میروت فرستادند که در ۷۹۳ در زندان درگذشت. ناصرالدین محمدشاه نیز یک سال و نیم پس از آن در ۷۹۵ درگذشت. دوره کوتاه پادشاهی وی صرف سرکوب شورش‌های گوشه و کنار قلمرواش از جمله در گجرات و اتاوه شد. قلعه محمدآباد در جالیسر از بناهای دوران وی است. پس از او فرزند میانی‌اش همایون با عنوان سکندرشاه بر تخت نشست، اما تنها پس از یک ماه بر اثر بیماری درگذشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوت
گوت
برداشت
برداشت
ضامن
ضامن
فراخوانی
فراخوانی