ثومه

لغت نامه دهخدا

( ثومة ) ثومة. [ م َ ] ( ع اِ )یکی سیر. || بند شمشیر. برازبان شمشیر.
ثومة. [ م َ ] ( اِخ ) ابن مخاشن. پدر قبیله ای است.
ثومة. [ ث ِ وَ م َ ] ( ع اِ ) درختی است بزرگ بی بار خوش بوی تر از آس و از آن مسواک سازند و آن در بثراء روید.
ثومه. ( اِخ ) قلعه ای است در یمن. ( مراصد الاطلاع ).

فرهنگ فارسی

درختی است بزرگ بی بار خوش بوی تر از آس و از آن مسواک سازند و آن در بثرائ روید ٠

جمله سازی با ثومه

درد ناكترين از همه انكه، از حسين (ص ) مى خواهند تا ان جز ثومه فساد و طغيانرا به عنوان جانشين پيامبر به رسميت بشناسد. از عصاره عصمت، لنگرگاه افلاك،نقطه پرگار زمين و زمان، مركز دايره امكان، از همو كه قلبش ‍ فرودگاه ملائك است،براى ننگين ترين لكه تاريخ و زشت ترين كلمه قاموس ‍ بشريت، بيعت مى خواهند. از حسين (ص ) مى خواهند تا با دست عصمت، الوده ترين دست روزگار را به نشانه تاييد بفشارد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصخل یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز