انذال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَذل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ نذیل. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ): او یکی بود از جمله اراذل و انذال. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 188 ). و رجوع به نذل و نذیل شود.
فرهنگ فارسی
جمع نذل. کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. او یکی بود از جمله ارذال و انذال.
جمله سازی با انذال
بشکر آنکه ببحر کفش فتاد ز بحر همیشه کلکش در سجده بود چون انذال