اشناختن

لغت نامه دهخدا

اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. اشناسیدن:
گفتم او را درست که اشناسد؟
گفت اشناسدش طعان و ضراب.عنصری.و رجوع به شناختن و اشناسیدن شود.

فرهنگ عمید

= شناختن

جمله سازی با اشناختن

گویش مردم همدان میراث گرانبهائی است که از زبان‌های کهن ایرانی به یادگار مانده‌است و کاربرد واژه‌های کهن در این گویش بیانگر این موضوع است. برای مثل مصدرهای هشتن، اشکستن، اشکفتن، اشناختن، اساندن، اشاندن، و اناختن، که با ابتدا به کسر و با اضافه شدن علامت‌های ضمیر به فعل تبدیل می‌شوند؛ مثل از مصدر (اشنفتن = شنیدن): اشنفتم، اشنفتی، اشنفت، اشنفتیم، اشنفتین، اشنفتن و از مصدر هشتن (هلیدن): می یلیم، می یلی، می یله، هشتم، هشتی، هشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیز یعنی چه؟
هیز یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز