اشموم

لغت نامه دهخدا

اشموم. [ اُ ] ( اِخ ) دو شهرند بمصر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام دو شهرند در مصر که یکی را اُشْموم ِ طَنّاح گویند که نزدیک دمیاط است و مرکز ناحیه ٔدهقلیه میباشد و دیگری را اشموم الجُرَیسات خوانند که در منوفیه است. ( مراصد ) ( از معجم البلدان ). و در تداول عامه آن را اشمون خوانند. ( از قاموس الاعلام ).
اشموم. [ اُ ] ( اِخ ) نام کانالی است که 12 فرسخ طول دارد و از منصوره شروع میشود و بدریاچه منزله منتهی میگردد و در تاریخ 614 هَ. ق. ملک کامل از ملوک ایوبی بدستیاری برادرش ملک اشرف در سواحل این کانال با فرنگیها نبردهای بزرگ کرد و به پیروزی نایل گشت. ( از قاموس الاعلام ).

جمله سازی با اشموم

لوئی نهم و سپاه صلیبی وقتی متوجه سختی شرایط شدند که تقریباً دیدند در این منطقه محاصره شده‌اند و نمی‌توانند به منصوره بروند و مسلمانان در کنارهٔ غربی رود، روبه‌وری آن‌ها قرار دارند؛ ولی صلیبیون اقدام سوران ایوبی در عبور از جزیرهٔ دمیاط برای حمله به باقی‌مانده سپاه صلیبی را ناکام گذاشتند. در ۸ فوریه ۱۲۵۰، سپاه صلیبی توانست از دریای اشموم ار راه مخاضمه سلامون با کمک یکی از مسیحیان مصر عبور کند. شوالیه‌های معبد به‌طور ناگهانی به لشکرگاه ایوبی حمله بردند. فخرالدین یوسف مدت زمانی را برای جمع کردن افراد نیاز داشت تا از حمله آن‌ها جلوگیری کند، ولی طولی نکشید که در کمینی که شوالیه‌های معبد برای وی ایجاد کرده‌بودند، افتاد. مسلمانان به راست و چپ پراکنده شدند، عدهٔ بسیاری از نیروهای ایوبی از جملهٔ فخرالدین یوسف کشته شدند و عده‌ای دیگر نیز به منصوره گریختند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لطیف
لطیف
حلما
حلما
رویداد
رویداد
فال امروز
فال امروز