لغت نامه دهخدا
اثمان. [ اِ ] ( ع مص ) هشت شدن. ( تاج المصادر ). هشت عدد گردیدن: اثمن القوم. ( منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. ( منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. ( تاج المصادر ). || بهاکردن متاع: اثمنه سِلْعته؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک: اثمن له سِلْعَتَه.