مفتوق

لغت نامه دهخدا

مفتوق.[ م َ ] ( ع ص ) شکافته. دریده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). || گرفتار فتق.( ناظم الاطباء ). آنکه به بیماری فتق مبتلا باشد. ( از اقرب الموارد ). غُر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

جمله سازی با مفتوق

شد از بعد ظهور کل مخلوق خود آنمرتوق مطلق جمله مفتوق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال چای فال چای