مضرج

لغت نامه دهخدا

مضرج. [ م ِ رَ ] ( ع اِ ) ج، مضارج. جامه های کهن عاریتی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || سقاطه و پرزه از جامه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
مضرج. [ م ُ ض َرْ رَ ] ( ع ص ) خون آلود. ( دهار چ بنیاد ). خون آلود و خونین. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به رنگ قرمز روشن رنگ شده، و آن مابین مشبع و مورد است. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رنگ شده به رنگ خون. ( ناظم الاطباء ).
مضرج. [ م ُ ض َرْ رِ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با مضرج

💡 رخ علم را کرده از می مصفا تن جهل را کرده در خون مضرج

تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز