مستعقب

لغت نامه دهخدا

مستعقب. [ م ُ ت َ ق ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعقاب. عورت و شکوخه خواهنده از کسی. ( منتهی الارب ). عورت یالغزش کسی را خواهنده. ( اقرب الموارد ). || پیروی کننده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به استعقاب شود.
مستعقب. [ م ُ ت َ ق َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی ازاستعقاب. کسی یا چیزی که پیروی شده باشد. ( ناظم الاطباء ). دنبال شده. بدنبال شده. رجوع به استعقاب شود.
مستعقب. [ م ُ ت َ ق ِ ] ( ع ص ) پیرو. دنبال کننده: هر آنچه بغایت رسد ناچار نهایت مستعقب آن شود. ( مرزبان نامه ). شدت مستلزم فرج است و عسر مستعقب یسر. ( تجارب السلف ).

فرهنگ معین

(مُ تَ قِ ) [ ع. ] (اِفا. )۱ - لغزش جوینده. ۲ - عوض گیرنده.

فرهنگ عمید

۱. موجب، سبب.
۲. دنباله رو، پیرو.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- لغزش جوینده. ۲- عوض گیرنده جمع: مستعقبین.
عورت و شکوخه خواهنده از کسی

جمله سازی با مستعقب

(لقد جئت شيئا نكرا) - يعنى كارى بس منكر و زشت كردى، كه طبع آن را ناشناس مىداند، و جامعه بشرى آن را نمى شناسد. و اگر سوراخ كردن كشتى را (امر) يعنىكارى خطرناك خواند كه مستعقب مصائبى است و كشتن جوانى بى گناه را كارى منكر خواندبدين جهت است كه آدمكشى در نظر مردم كارى زشتتر و خطرناكتر از سوراخ كردن كشتىاست. گو اينكه سوراخ كردن كشتى مستلزم غرق شدن عده زيادى است، و ليكن در عينحال چون به مباشرت نيست، و آدمكشى به مباشرت است، لذا آدمكشى را (نكر) خواند.
6 - رابطه ميان عمل و جزا: از بحث قبلى چنين فهميديم كه اوامر و نواهى عقلائى يعنىهمان قوانين دائر بين عقلا مستلزم آثار جميل و پسنديده ايست كه برامتثال آن مترتب شده و در حقيقت ثواب آن به شمار مى رود. چنانكه مستعقب آثار ناپسند وبدى است كه بر مخالفت آن مترتب شده در حقيقت عقاب آن محسوب مى شود، و غرض عقلا ازترتيب آن آثار حسنه و اين آثار سيئه تقريبا بكار بردن حيله ايست براى وادار كردنمردم به عمل به آن قوانين و تحذير از مخالفت آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال قهوه فال قهوه فال درخت فال درخت