لغت نامه دهخدا
مرد روغن. [م َ رُ غ َ ] ( اِ مرکب ) منی. آب مرد. ( ناظم الاطباء ).
مرد روغن. [م َ رُ غ َ ] ( اِ مرکب ) منی. آب مرد. ( ناظم الاطباء ).
💡 امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتى نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پيدا شد، امامفرمود: نزد او برويد و روغن را خريدارى كنيد نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت:براى چه كسى مى خواهيد؟ گفتند براى امام حسن (عليه السلام ).